محل تبلیغات شما
http://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/22.gifhttp://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/22.gifhttp://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/22.gifhttp://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/22.gifhttp://www.sibtayn.com/fa/images/stories/icons/22.gif

یکی از بچه ها راست می گفت کار کردن تو اورژانس برای یک تازه کاربیشتر از اینکه نیاز به سواد داشته باشه نیاز به نیروی بدنی داره که بتونی ۱۲ ساعت تمام سر پاباشی و تو بدو بدو و استرس کاری اورژانس کم نیاری! یکی از فواید اورژانس برای منکمردرد و پا درد بود، تو هیچ بخش دیگه ای انقدر از لحاظ بدنی خسته نمیشدم.همیشهبدو ورود به اورژانس برام سخت بود یه وقتایی که عصرهای جمعه می رفتم که کشیک شبوایستم وقتی همه رو می دیدم که برای تفریح و گردش اومدن بیرون و من دارم میرم کهوارد شلوغی و هیاهوی اورژانس بشم بدجوری دلم میگرفت ولی خوشبختانه همین که واردکار میشدم به چیزی جز مریضها فکر نمیکردم!
تخت،تروما،CPR،تریاژ ،۲ روز صبح، ۲ روز شب، ۲ روز آف این بود برنامه زندگی ۱ ماه ما. دیگه حسابروز و شب  و چند شنبه بودن از یادم رفته بود.یه چیز لذت بخش برام این بود که شبهاییکه تا صبح بیدار بودیم یهویی سیاهی شب جای خودشو به سپیدی صبح میداد و این پیوند خوردنشب به صبح رو به عینه دیدن برام لذت بخش بود!!!
هر روز اورژانس برای خودش خاطره ست باکیسهای مختلف و آدمای مختلف. تو اورژانس با هر جور آدمی سرو کار داری از آدمایمتشخص گرفته که واسه هر کاری که می کنی تشکر میکنن تا آدمای پر مدعایی که هر کاریبکنی باز هم طلبکارن!
در کل به نظر من بیشتر از نود درصدمریضا آدمای پر مدعایی نیستند و به کاری که براشون میشه راضیند.چیزی که همیشهخستگی رو از تنم به در میکرد این بود که ببینم مریضا با حال خوب و راضی از اورژانسبرن! گاهی انقدر خسته میشدم که حتی نای جواب دادن به مریضا و همراهاشونونداشتم.یادمه تو کل اورژانس فقط سر یه مریض داد زدم یه پیرمردی بود که با مصیبتبراشNG زدم قرار بود برای گرافی ماده کنتراستبگیره . یهو اومدم دیدم NG شو درآورده پرت کرده تو سطل آشغال! دیگهنفهمیدم چی شد یک جیغ بنفشی سرش کشیدم که مریضای تختهای اینطرفی و اونطرفی برگشتندببینند چی شده؟ خودم از خودم تعجب کردم! این من بودم؟ وای عجب چسبید اون جیغه!!مثل اینکه گاهی وقتها لازمه آدم خشن باشه!
بعضی وقتها بچه ها به مریضایی که داروبه قصد خودکشی خورده بودن میخواستن ان جی بزنن با خشونت رفتار میکردن و میگفتنحقته می خواستی خودتو بکشی؟ پس حالا باید اینم تحمل کنی! ولی من دلم نمی اومداینطوری بگم!

اورژانس محیطی بود که با تمام وجود می تونستم حس کنم ((پرستاری))حرفه مقدسیه!
البته محیط اورژانس و مریضها مخصوصا مریضای ترومایی یه وقتایی واقعا ناراحتم میکرد روزی نبود که چندین تصادفموتورسیکلت نداشته باشیم.انقدر مریضای ترومایی میدیدم که دچار فوبی از هر چی ماشینو موتور سیکلت و خیابون شده بودم.وقتی تو خیابون راه می رفتم دلم میخواست به همهداد بزنم بگم: تو رو خـــــدا مواظب باشید یا به قول معروف مثل ادم رانندگی کنید!!
هر قسمتی از اورژانس ویژگی خاص خودشوداره! تختها که Turn Over بالایی داره ،تروما که بستگی به تصادفاتداره و CPR که باید آماده باش باشی که تا مریضبدحال اومد سه سوت همه کارهاش رو انجام بدی.
درسته که محیط اورژانس از نظر آموزشیخیلی جالب نبود ولی از نظر کار عملی خوبه!


خلاصه اینکه اورژانس ثامن رو با همهسختیها و خستگیهاش برام دوست داشتنی بود، الان که بعد از گذشت 9 سال یه وقتایی دلممیخواد دوباره برگردم به همون محیط دوستانه قدیمی

 

قوانین،برای تبدیل شدن از یک مدیر خوب به یک مدیر عالی

چرا کارمندان یا به اصطلاح کارگران از کارشان رضایت ندارند 3

چرا کارمندان یا به اصطلاح کارگران از کارشان رضایت ندارند 2

اورژانس ,تو ,یه ,رو ,روز ,کار ,بود که ,یه وقتایی ,این بود ,اورژانس برای ,آدمای پر

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

isdimindmit مطالب اینترنتی Katie's style talymace سفارشات ما سه تا winx-aks سفر به مشهد Jessica's blog New navigator مــَـن یـآ مــَن